جدول جو
جدول جو

معنی شهپر گشادن - جستجوی لغت در جدول جو

شهپر گشادن
(خَطْ طُ کَ / کِ دَ)
شاهپر گشادن. بال گشودن. کنایه از پرواز کردن
لغت نامه دهخدا
شهپر گشادن
بال گشودن
تصویری از شهپر گشادن
تصویر شهپر گشادن
فرهنگ لغت هوشیار
شهپر گشادن
((~. گُ دَ))
بال گشودن
تصویری از شهپر گشادن
تصویر شهپر گشادن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زِ / زُ دَ)
روی گشادن. نقاب از چهر برگرفتن. پرده از رخ به یکسو فکندن. بی حجاب برآمدن. رخساره گشودن، خندان شدن. گشاده رو گشتن. منبسط شدن:
زمانی چنین بود و بگشاد چهر
زمانه به دلش اندر آورد مهر.
فردوسی.
- چهر با کسی گشادن، با کسی بر سر مهر آمدن:
گفتا بگشای چهر با من
نانی بشکن به مهر با من.
نظامی.
- چهر بچیزی گشادن، در مواجهۀ او خود را قرار دادن برای مراقبت.
- چهر بیدار گشادن، به دقت در مواجهه قرار دادن. در معرض دید قرار دادن:
نجستی دل من جز از داد و مهر
گشادن به هر کار بیدار چهر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهر گشادن
تصویر شهر گشادن
تصرف کردن مملکت جهانگیری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهپرگشادن
تصویر شهپرگشادن
بال گشودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهر گشادن
تصویر شهر گشادن
((شَ. گُ دَ))
فتح کردن، کشور گرفتن
فرهنگ فارسی معین